۱ من و شوهرم تازه ازدواج کرده بودیم عین خیلی از تازه عروس دامادها اوایل قلق زندگی دستمون نبود و خیلی ولخرجی میکردیم اما به مرور فهمیدیم که زندگی‌ چیه و باید چیکار کنیم شروع کردیم به پول جمع کردن با یکم‌ پس‌ انداز و وام و کمک خانواده هامون تونستیم ی خونه بخریم توی ی مجتمع، زندگی های اینطوری واقعا سخت هستن چون هر کسی ی فرهنگی داره و ی جوری زندگی میکنه توی بلوک ما ۱۶ واحد بود که هر کسی ی مدل رفتار میکرد تا جایی که میتونستم نادیده میگرفتم بقیه رو، یعنی همه اینجوری بودن اما توی بلوک روبرویی ی دوست پیدا کردم دیگه از زندگی مشترکمون چند سال میگذشت و همه چیز نرمال بود اما ی روز ی همسایه جدید اومد که این زن و شوهر هیچی و رعایت نمیکنن ادامه دارد‌ کپی حرام