#بی_چشم_ورو
ده سال از مادرشوهرم نگهداری کردم ده سال بچه دار نشدم که یه وقت بچه مزاحم نگهداری از اون نشه و اذیت نشه چون میدونستم اگه حامله بشم خواسته یا ناخواسته باید در مراقبت از مادرشوهرم کوتاهی کنم به شوهرم علت بچه دار نشدن مون رو گفته بودم و اونم قبول کرده بود بعد از ده سال حال مادرشوهرم بهتر شده بود و دکتر گفت که دیگه نیازی به پرستاری نداره وقتی که میخواست از خونه م بره گفت آخیش بالاخره از دیدن هر روز تو راحت شدم، بازم من گذاشتم پای زبون تلخش بازم ندید گرفتم کم کم تصمیم گرفته بودم بچه دار بشم اما رفتارهای شوهرم خیلی عجیب شده بود انگار داشت ی چیزی رو ازم مخفی میکرد میخواستم از کارش سر در بیارم ولی بازم با خودم گفتم حتما به خاطر اینکه ۱۰ سال مادرش اینجا بوده و بالاخره ی مقدار فاصله افتاده بینمون برای همین اینجوری شده کم کم انقدر به رفتارهاش حساس شدم که فهمیدم شوهرم با یه خانم در ارتباطه دنیا دور سرم چرخید رفتم سراغ مادرشو ازش کمک خواستم
ادامه دارد
کپی حرام