۵ همین نوسانات قیمت باعث شد که شدیداً درگیر کار بشم مدتی که مهناز باردار بود چون تمرکزم روی بارداری و بچه‌مون بود هیچ کاری نکرده بودم و از همکارهام عقب افتاده بودم هر کاری می‌کردم خودمو بهشون برسونم اما نوسانات قیمت انقدر بالا بوده که نمی‌تونستم اعتماد کنم و جنسی بخرم می‌ترسیدم بخرم و فرداش دوباره ارزون‌تر بشه از طرفی هم استرس داشتم که نخرم و فرداش گرون‌تر بشه وسط این بخرم و نخرم‌ها حسابی گیر افتاده بودم و هیچ راه فراری هم نداشتم با وجود اینکه خیلی تلاش کردم مهناز چیزی نفهمه اما متوجه شده بود که درگیر یه مشکلاتی هستم وقتی ازم پرسید چی شده نتونستم بهش دروغ بگم راستش رو گفتم و اونم رفت توی فکر بهم گفت میتونیم وام بگیریم اما گرفتن وام هم شدنی نبود هر راهی رو که می‌خواستیم بریم درا به رومون بسته بود می‌تونستم از مادرم کمک بگیرم اما دلم نمی‌خواست کسی از مشکلاتم با خبر بشه برای همین به مهناز گفتم نگران چیزی نباشه، مهناز بهم گفت اگر خونه رو آتیش بزنیم و یه جوری صحنه سازی کنیم که اتفاقی بوده می‌تونیم پول وسایل رو از بیمه بگیریم انقدری هستش که هم وسیله بخریم هم مشکلات مالی تورو حل کنیم اولش مخالفت کردم اما بعد انقدر بهم اصرار کرد که قبول کردم و قرار شد همین کارو انجام بدیم ادامه دارد کپی حرام