#نیکی ۲
مادرم با سختی و مصیبت ما رو بزرگ کرد کرد اون همه سختی کشیدن تو سن کودکی و اینکه بخوام شاهد سختیهایی باشم که مادرم داره میکشه روی منم تاثیر گذاشت به خاطر شرایطی که توش بزرگ شده بودم شدیداً فرصت طلب بودم و دنبال یه راهی بودم که یه چیزی به دست بیارم.
خیلی دلم میخواست شوهرم یه آدم پولدار بشه اما مامانم برای اینکه دورشو خلوت کنه و نون خور کم کنه هر خواستگار خوبی که برامون میومد شوهرمون میداد معیارش پول و این چیزا نبود فقط این بود که طرف حلال خور باشه.
اسد وقتی اومد خواستگاری من هیچی نداشت به مامانم گفتن درسته که پسرمون هیچی نداره ولی بالاخره آروم آروم جوونن و خودشونو به یه جایی میرسونن.
اسد مرد خوب و حلال خوری بود ولی خیلی بد دل بود حتی نمیذاشت من توی حیاط برم تا اونجایی که میتونست محدودم میکرد و فکر میکرد قراره من خطا کنم هر چقدر بهش میگفتم من تو رو دوست دارم من زندگیمو دوست دارم بازم حالیش نمیشد به مامانم که شکایتشو کردم بهم گفت اینا از دوست داشتن زیاده
ادامه دارد
کپی حرام