۳ دلم میخواست دهن عروسمو پاره کنم اما هیچی بهش نگفتم و برگشتم خونمون ولی دلم طاقت نمیاورد شب برای همسرم تعریف کردم خیلی خونسرد نگاهم کرد و گفت خب تو چیکار داری زن؟ ولشون کن بذاز زندگیشون رو بکنن عصبی شدم که طرف اون دختره هست حرصی گفتم نه خیر من باید ی کاری کنم اون دوتا تو دهنی بخوره تا دلم اروم‌ بگیره ای وای که من از اولم حالم از این بهم میخورد پسر نفهمم به حرفم گوش نداد رفت گرفتش. دست رو به اسمون گرفتم و گفتم خدایا کاری کن اینو طلاق بده من اصلا از این خوشم نمیاد شوهرم خیلی جدی نگاهم کرد و لب زد اونا همو دوس دارن و همینم مهمه، مبادا ببینم یا بشنوم کاری کردی بینشون جدایی بیافته و همدیگرو نخوان که از چشم تو میبینم حواست باشه. باورم نمیشد شوهرمم طرف اون دختره بود به جای اینکه به من حق بده یا باهام همکاری کنه طرف اون دختره بود که ی وقت ناراحت نشه، توی دلم گفتم باید یکیو پیدا کنم که کمکم کنه ی جوری این دختره رو از چشم پسرم بندازم ادامه دارد کپی حرام