#ناامیدی ۵
با زهرا صحبت کردم و بهش گفتم این کار بیشتر از کشاورزی برای من سود داره اگر باهام همکاری کنی تخمه های هم ولایتی هامون رو میخریم همینجوری بو میدیم و میفروشیم در کنارش میتونیم آجیلای دیگه هم درست کنیم
زهرا موافقت کرد و گفت منم بهت کمک میکنم اگر تو واقعاً این کارو انجام بدی من ازت حمایت میکنم
به مرور زمان که خرید تخمهها را بیشتر کردم دیگه نمیشد توی ظرفهای معمولی درستش کرد و مجبور شدم دستگاههای مختلفی بخرم بذارم توی حیاط کم کم زهرا هر چقدر که میتونست توی حیاط درست میکرد، یه روز اومد بهم گفت باید یه بخشی از حیاط رو درست کنیم و بذاریم برای درست کردن این تخمهها چون از توی آسمون گرد و غبار و آشغال باد میاره میفته توشون
قصد درست کردن کارگاه نداشتم اما وقتی به خودم اومدم دیدم یه بخشی از حیاطمونو تبدیل کردم به یه اتاقک و زهرا داره اونجا کار میکنه برای اینکه زهرا تشویق بشه شروع کردم ی بخشی از سودو کلاً دادم به زهرا بهش گفتم این درآمد خودته و خودت میدونی که تو چه راهی خرجش کنی
ادامه دارد
کپی حرام