#مزاحم 3
فتانه که صدای منو شنید دیگه حرفی نزد و تماس رو قطع کرد خیلی عصبی شده بودم و تند تند نفس میزدم این خانم به چه حقی به شوهر من زنگ میزنه چرا نمیذاره من یه نفس راحت بکشم با دستای لرزونم رمز گوشی احسان رو زدم و وارد گوشی احسان شدم من به احسان اعتماد کامل داشتم اما فتانه زنی بود که دست از سر شوهر من بر نمیداشت و این واقعاً خیلی ناراحتم میکرد من قبلاً هم مادر شوهرم واسطه کردم که بهش بگه دست از سر زندگی و شوهر من برداره اما فتانه کوتاه بیا نیست .
وارد پیامکها شدم همونطور که حدس زدم با اون شماره چند باری دیشب بهش پیام داده بود_ سلام احسان خوبی _احسان من باید باهات حرف بزنم حالم خوب نیست
_ لطفاً کمکم کن احسان
_جواب بده تو رو خدا
پیامک هارو که خوندم دیگه کنترل خودمو از دست دادم. از عصبانیت کم مونده بود. گوشی رو بکوبونم تو دیوار.
ادامهدارد .
کپی حرام.