#تهمتناروا 6
بابام در نهایت به حرف اومد و گفت_ چی بگم خانم؟ آقای ماجدی گفت که صبح ما برای تحقیقات اومدیم محلتون اما همسایهتون خیلی ازتون بد گفتن اصلاً انتظار نداشتیم که همچین چیزایی رو بشنویم ما کلاً نمیخواستیم تحقیق انجام بدیم ولی خدا را شکر که دستی دستی آینده پسرمونو خراب نکردیم. این حرفا رو که زد خانم بدجوری تو شوک بودم و اصلاً نمیتونستم باور کنم..
مگه ما چیکار کردیم که همسایه در موردمون همچین حرفی زده؟
ما که به کسی آزاری نرسوندیم .
مامان با تعجب گفت_ اینو همسایهها گفتن؟
سری تکون داد و گفت_ خیلی ناراحت شدم وقتی که این حرفا رو از زبون ماجدی شنیدم!
از اون شب به مدت دو هفته پکر بودم هرگز نفهمیدیم اون همسایه که بدمونو گفت کی بود ولی خدا را شکر که به نفعمون کار کرد چون بعدها متوجه شدیم که حیدر یه مرد خیلی بد دلی بوده و الان که ازدواج کرده مدام زنش رو کتک میزنه به خاطر اینکه نمیخواد زنش از خونه بیرون بره !
فامیل مشترکمون که واسطه شده بود اینا رو بهمون گفت.
راست میگن که هیچ کار خدا بیحکمت عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد.
پایان
کپی حرام.