گفتم نترس و با اخلاص یه نمونهش رو در مورد اون هلیکوپترکه بچه بسیجی زد خودم دیدم، احمد گفت البته بخشی از اینکه ما در مصرف سلاح نظامی مراعات میکنیم به خاطر این رئیس جمهور بی لیاقتمون بنی صدر هست _ چشم هام از تعجب چشم هام گرد شد. گفتم :عه چی میگی رئیس جمهورها_ تبسمی زد_ آره میدونم حتی بعضی ها میگن خائن هست_ نه بابا _ منم شنیدم حالا صبر کنیم ببینیم چی میشه_ نمی دونستم چی بگم ساکت شدم. احمد رادیو سنگر رو روشن کرد. _ اخبار گو اعلام کرد. امام خمینی سمت فرماندهی کل قوی رو از بنی صدر گرفته و میخواد خودش مستقیم جنگ رو اداره، احمد رو کرد به من_ بیا آقا مصطفی، شنیدی چی گفت_ آزه خدا رو شکر، ایکاش کلا از رئیس جمهوری بَرش میداشت_ برمیداره صبر کن، الان ما تو جبهه هیچ مشکلی با بچه های سپاه و بسیج نداریم ، ولی بنی صدر نمیگذاره اینها با هم همکاری کنن. چند روزی از این موضوع گذشت که خبر اومد. امام خمینی دستور دادن، که باید حصر آبادان شکسته شود، یعنی محاصره آبادان بر داشته بشه، و این یعنی آماده شدن برای یه عملیات بزرگ...
ادامه دارد
کپیدحرام⛔️