نمیدونستم و باهات اومدم
نمیدونی اونجا چه حالی داشتم و الان هم چه حالی دارم تمام اینهایی که غرق گناه هستن و آلوده شدهاند چون طعم زندگی با شهدا رو نچشیدن اگر بچشن بیشترشون برمیگردند سمت خدا باور کن ماهان دلم میخواد توی خیابون جلوی تک تک این آدمها رو بگیرم و از راه شهید و هدف شهید و جایگاه شهید براشون بگم و قسمشون بدم بگم
_تو که هرکجا دلت خواست رفتی تو که هر کاری خواستی کردی یه سفرم راهیان نور برو، برو ببین چی میبینی برو ببین مرد کیه مرام یعنی چی مروت واقعی رو کیا داشتن همه این صفتها رو فقط در شهدا میتونی ببینی
شهدا عشق واقعیشون رو پیدا کردن ماهان شاید سن و سالت نکشه من چی دارم میگم باور کن من اکرم رو دوست داشتم بهش علاقه داشتم اما به ازدواج باهاش فکر نمیکردم همینجوری میخواستم جاش اَمن باشه و کسی بهش آزار نرسونه و الکی برای دلخوشیش بهش میگفتم باهاش قصد ازدواج دارم. ولی وقتی اومدم مرام شهدا رو دیدم به خودم گفتم بیانصاف بهش قول میدی بعد تو برنامت نیست عمل کنی اکرم هر کاری کرده هرچی بوده الان توبه کرده تو باید سر قولت وایسی درجه شهادت خیلی بالاست و محالِ که قسمت هرکسی بشه مخصوصا قسمت بد قولها
چه حرف قشنگی زد اون حاج آقایی که کنار کانال کمیل خاطرات شهدا رو تعریف میکرد.
حاج آقا گفت بچهها به خون شهدا قسم اینجا بودن و رفتن و شهید شدن یا حتی رومین رفتن و جانباز شدن به مراتب راحتتر از زندگی کردن با مردم به شرط دین و دیانت و انصافِ، جبهه جو حماسی و شور داره تو رو به وجد میاره حتی اگر بدونی میخوای شهید بشی...
ادامه دارد...
کپی حرام⛔️
جمعه ها و روزهای تعطیل داستان نداریم