در همین گیر و دار به گوشم رسید که هووم و مادرش زیر پای همسرم نشستند که همسرم من رو طلاق بده اما همسرم هنوز بهم علاقه نشون میداد و من همچنان دوسش داشتم و دوری ازش برام سخت بود،یک روز فهمیدم بچه ی دومشون مبتلا به نوعی بیماریست که عمل سنگینی داره و نیاز به هزینه ی بالا،همه ی پس اندازم که مبلغ بالایی بود رو به همسرم دادم تا سریعتر بچه رو عمل کنند ،وقتی خانواده م متوجه موضوع شدند کلی دعوام کردند که به تو ربطی نداشت اونها خواهان طلاق تو بودند اونوقت تو برای درمان بچه شون همه ی پس اندازت رو دادی،اگه روزی شوهرت طلاقت رو بده دیگه پس انداز نداری،اما برای من مهم این بود که اون طفل معصوم شفا پیدا کنه و خوب بشه، ❌کپی حرام⛔️