🌹یک خاطره از شهید سلیمانیان به نقل از یکی از طلاب🌹
شبی بعد از خوردن غذا در کنار شهید در روستای میغان
آماده شدیم برای رفتن به شاهرود تا شهید به تهران بروند
از آنجا که ماشین شهید خراب بود منتظر ماندیم تا دوستشان بیایند به دنبال ما
بعد از اینکه آمد شهید گوشی همراه دوستشان را گرفتند تا بایک فرد تماس بگیرند
بعد ناگهان چشمشان به شماره خودشان افتاد که ذخیره شده بود به نام شیخ لات
شهید عزیز خندید وپس از آن فرمود من ناراحت نشدم ، بلکه بسیار خوشحال هم شدم من از این القاب خوشم می آید...
🍂شهید عزیز التماس دعا 😭😭😭
خاطره ای از
#شهیدمجیدسلیمانیان🌹
کانال رسمی شهید روحانی مجید سلیمانیان
https://eitaa.com/shahidmajidsoleymanian