گفتند كه چيزي از شهيد اورنگي نمي دانيم و در تحقيق ها هم به جايي نرسيديم، اما در بررسي دقيق متوجه شديم كه در عكس ها، يك نفر هميشه در كنار اوست، اويي كه هيچ نام و نشاني از او در دست نبود.
خيلي گشتيم، اما راه به جايي نبرديم و هيچ يادمان نبود كه دامان تو را بگيريم، اما تو[شهيدمحمود اورنگي] شاهد همه ي ماجرا بودي و فرصت به التماس ما نرسيد.
به سراغ همان دوست رفتي (در خواب) كه: «چرا نيستي؟ كارت دارم، سري به ما بزن!» و آن دوست از قزوين با پدرت در تبريز تماس گرفت كه حاجي چه خبره؟ و او گفت كه برو بچه هاي يادواره ي شهداي مارالان در به در دنبالت هستند! بيا و برايشان از محمود بگو!
آيا همين از تو بس نيست؟
راوي : شهيد محمود اورنگي
@shahidmohamadhoseinbashiri لینک