سر نهاده آسمان بر کنج ایوان حسن روزی ما می رسد از سفره ی نان حسن همچو قرص ماه روشن کرده عرش عشق را آیه ی تطهیر در پیدا و پنهان حسن «تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی» کرده کافر را مسلمان فضل و احسان حسن چشم دنیا در نبرد حق و باطل شاهد است کار حیدر می کند نیروی دستان حسن روزگاری جای در دوش پیمبر داشت «آه» تیر باران شد دریغا جسم بی جان حسن گرچه مظلوم بقیع شمعی ندارد بر مزار کرده عالم را منور نور ایمان حسن وسعت عرش خدا یک گوشه ای از صحن اوست آرزو دارد شود خورشید دربان حسن گرچه محروم است آغوش زمین از گنبدش باز می گردد در جنت به فرمان حسن در سخاوت دست پُر دارد کریم اهل بیت جان ناچیز «گرامی» ای به قربان حسن https://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani