حیف و صد حیف  زمانی ، مادر را باعطرچادرنمازش می شناختیم  با روسری گره خورده زیر گلویش، با ادب  و متانتش  با وقار و سکوتش،   با حیایی که  ارزش زن و مادر بودنش را صد چندان زیباتر  می کرد.  با کودکی که با عشق زیر چادرش میگرفت تا مبادا از باد حوادث  آسیبی ببیند  و دست کودکی دیگر  که گره خورده بود به لای چادرش  و  سرشار  بود از حس زیبای  مهر مادری  ... چه شد  بر  ما؟  به کجا می رویم ؟؟؟   چادرها که کنار  رفت   واژه ی  مادر هم سقوط کرد   در پرتگاه بی اصالتی ، در چاله ی بی حیایی ،   از مادر  مژه هایی چسب زده ، ناخن هایی کاشته شده  و صورتی رنگی  باقی ماند .  که نه رنگی از محبت داشت ، نه رنگی از خدا  کودک هم از آغوش مادر  محو شد جایش سگی فانتزی با هزینه ای گزاف جانشین شد   پیراهن گلداری  که زمانی تمام وجود  مادر را مزین  و مستور میکرد  آب رفت .  عریانی و بدن نمایی شد هنر،   هرزگی شد کلاس ، بی غیرتی شد آزادی و آغوش شد آغوش رایگان ( ز ز آ ) براستی بهشت زیر پای کدامین مادر است  ؟؟ و کدام  مرد  از دامن چنین زنانی به معراج خواهند رسید ؟؟؟ آیا وقت  آن  نرسیده که  واژه ی زیبای مادر و زن   را   با حیا و حریم ، حرمت  دهیم ؟؟؟ و جای این  دنیا  زدگی  اهریمنی ، اندکی سرشتِ الهی  خود  را پرورش دهیم   و با پوشش  به خود ارزش دهیم ؟؟؟؟ حواسمان باشد آغوش مرگ در انتظار همه ی ماست   و این جوانی چند صباحی بیش نیست و خداوند نظاره گر ماست... ༺◍⃟🌸჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄ کانال رسمی شهید محمدرضا الوانی👇 https://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani