روز هشتم غزلی عشق مرا می چیند
سفره را گوشه ی ایوان طلا می چیند
از همین اول صبح نیت مشهد کردم
نام سلطان دلم را به زبان آوردم
شور عشقی به دلم ریخت ، غمی پیرم کرد
یا رضا گفتم و این اسم نمک گیرم کرد
هشتمین روز قرار از دل ما میگیرد
سحر ، عطر حرم و صحن و سرا میگیرد
هشتمین روز هوای دل مان بارانی است
مشهد و کرب و بلا هر دو حرم مهمانی است
سحر هشتم ماه رمضان ، درسفرم
بین اربابم و سلطان خودم دربه درم
هم سر سفره سلطان دوعالم هستیم
هم پریشان شب هشت محرم هستیم
هم علی اکبریم هم رضوی ، حیرانم
کفتر بام حسین و حرم سلطانم
#انیاحبهرچهکهداردهوایتو...
#خدایا_ما_دوباره_آمدیم
#شهیدمحمدغفاری💚
@shahidmohammadrezaalvani