صحنه ی رزم شلوغ است و پر از گرد و غبار شیر در گله ی روباه به دنبال شکار... ضربه در ضربه جسد بعد جسد می افتد جملی بر جملی پای اسد می افتد همه را کشتهِ ی چشمان سیاهش کرده است جسدی تیغ نخورده است، نگاهش کرده است وای از این همه بی باکی و پرچمداری لشکر از دست حسن رد شده یک صد باری وسعت جنگی او از سر تیغش تا چشم در به در کرده اهالی جمل را با چشم مجتبی مصطفوی مرتضوی زهرایی رجز روی لبش کرده عجب غوغایی تک به تک کی و کجا مرد مصافش هستند همه ناخواسته مشغول طوافش هستند کعبه کرده رخ دلجوی خودش را لبیک مرتضی دید شکوه احدش را لبیک : دشت یک مرتبه لرزید، سر تکبیِرت شُتر عایشه را زد به زمین شمشیرت سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، 🇮🇷الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌🇮🇷 کانال رسمی شهید محمدرضا الوانی👇 https://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani