دارم به خاطر ِ حَرَمَت گریه می کنم از شوق ِ سفره یِ کرمت گریه می کنم در روضه هایِ مُحترمت گریه می کنم وقتی برای درد و غمت گریه می کنم با خنده زخم بر جگرت میگذاشتند اهل ِ مدینه سر به سرت میگذاشتند گاهی عصا به رویِ پرت میگذاشتند یک کوزه سَمّ کنار ِ سرت میگذاشتند تنهـا، غـریب، بی کس و آرام میروی از کوچه هایِ طعنه و دشنام میروی در کوچه میروی، غم ِ مادر نشسته است قنفذ در این مسیر مُکَرَر نشسته است در پیش ِ تو مُغیره به منبر نشسته است درخانه پایِ قتل تو همسر نشسته است تقصیر تو نبود که مادر پرش شکست تقصیر تو نبود اگر زیورش شکست تقصیر تو نبود دلِ اطهرش شکست تقصیر تو نبود زدند و سرش شکست گیرم که دست تو سپر مادرت نشد تقصیر تو نبود قــدت یاورت نشد : سم را بهانه کرد که راحت شود مگر از خاطرات کوچه و کابوس میخ و در😔 سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، کانال رسمی شهید محمدرضا الوانی👇 https://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani