کارزار بین کوچه کار ما را زار کرد حال گل را زار کرد و کوچه را گلزار کرد دیده ی شیر خدا  را دور دید و شیر شد آن که روز مادرم را همچو شام تار کرد داشت مادر حرف میزد بی حیا مهلت نداد ناشنیده وحی را با سیلی اش  انکار کرد مادر نازکتر از برگ گل ما را زدند سنگ میداند چه با آن شیشه رخسار کرد نیمی از گلبرگ  او پژمرد از سیلی خصم نیم دیگر را چو لاله ضربه ی دیوار کرد او رشیده بود آه افتاد  و آن افتادنش زخمهایی را به زخم  کهنه اش تکرار کرد شکر من بودم عصای مادرم در کوچه ها بعد ازآن  ظلمی که در کوچه بر او اغیار کرد وای اما از رقیه در شب تاریک دشت خواب بود و زجر او را بی هوا بیدار کرد هیچ کس در آن سیاهیهای شب یارش نشد زیر دست پای زجر او مرگ را دیدار کرد قد او تا زانوان زجر هم حتی نبود بی حیا اما برای زجر او اصرار کرد : کابوس هر شب حسنت میکشد مرا این ماجرای گم شدن گوشواره چیست؟🥺💔😭 سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، کانال رسمی شهید محمدرضا الوانی👇 https://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani