💥
نسبت به فلسفه اسلامی، افراطگرا یا تفریطگرا نباشیم. فلسفه اسلامی با فلسفه یونان تفاوت دارد. فلسفه اسلامی از فرهنگ قرآن و فرهنگ اهل بیت(ع) تأثیر پذیرفته است.
💠 استاد سیّد محمّدمهدی میرباقری:
«دو رويکرد در باب عرفان و فلسفه مسلمين و اسلامی وجود دارد که کاملاً مخالف هم هستند؛ يکي افراطگراست و ديگري هم تفريطگرا.
👈گروهي بينونت مطلق ميان اسلام و فلسفه و عرفان اسلامي قائلاند و فلسفه را ادامه همان حکمت يونان و عرفان را نيز ادامه عرفانهاي هندي و ايران باستان ميدانند؛ که اين يک غلو است.
👈از آن طرف هم اينکه ما بگوييم ادبيات اين فلسفه و عرفان، نازله قرآن است و لذا تنها راه دستيابي به قرآن و کليد گنج معارف قرآن است، اين هم در واقع نوعي مبالغه است.
البته اين بحث مربوط به جامعهشناسي علم است و نيازمند آن است که ما عوامل اجتماعيِ دخيل در فرايند توسعه فلسفه و حکمت و عرفان در دنياي اسلام را، هم از منظر فلسفه تاريخي و هم از منظر جامعهشناختي و انسانشناختي و حتي از منظر معرفتشناختي دنبال کنيم و به جواب روشني در اين حوزه برسيم.
آنچه که به ذهن ميآيد و مي توان به عنوان يک احتمال مطرح کرد و البته قابل نقد و بررسي است، اين است که بيترديد فرهنگ قرآن و فرهنگ اهل بيت(ع) در پيشرفت دانش عرفان و حکمت و نه فقط اين دو، بلکه در ساير دانشهاي تخصصي در دنياي اسلام بسيار مؤثر بودهاند؛ نه به اين معنا که تحريک به دانش و علمآموزي ميکردند بلکه فرايندي را براي تحقق دانش ايجاد ميکردند و قطعاً و بلاترديد فضايي را که اسلام و فرهنگ اهل بيت(ع) ايجاد کردهاند، فضايي اثرگذار بر فرهنگ عرفان و فلسفه بوده است و نظام موضوعات و مسائل مورد تحقيق در حوزه فلسفه را به شدت تحت تأثير قرار داده است. اگر چه حکمت و فلسفه ما متأثر از فلسفه يونان است، ليکن بيترديد توسعه مسائل و اولويتي که به نظام مسائل داده شده است، در دنياي اسلام کاملاً متفاوت با حوزه يونان است.» ۱۳۹۰/۹/۲۹
🔗
https://eitaa.com/mirbaqeri_ir/3398
☑️
@mirbaqeri_ir