می کنی. و پدیده ها و ماجراها فقط هستند، نه اینکه بر تو ریاست می کنند و حکم می رانند.
یک "متقی" در "نه خواستن"، و "نه نخواستن" سکنا گزیده است. کارهایش بر خلاف انسانهای معمول، از روی انگیزه های شخصی از پیش تعیین شده نیست، زیرا متقی چیزی نمی خواهد - چیزها فقط هستند - او هیچ انگیزه ی منفعت طلبانه در کارش نیست. پس اسیر هم نمی شود. کارش ناب است و همواره در آزادی می جوشد و در رهایی به گل می نشیند.
برای همین است که قرآن می فرماید؛
📖 "اِنَّما یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ المُتَّقِینَ"
(خداوند تنها از متقین می پذیرد!)
زیرا تنها اینهایند که اعمالشان خالص و پاک است. بی شائبه است. متقین، اهل گذرند، اهل نتیجه نیستند. لذا از هم اکنون و همینجا در بهشت خویش بسر می برند. در نگاه متقین، شهوت خواستن نیست، در کلامشان، شهوت گفتن نیست، در احساس شان، شهوت تملّک و تصاحب نیست، در ذهن شان، شهوت ریاست نیست. آنها یکپارچه در اختیار کل اند و خود کل اند. و این تقوای الهی، یعنی یک آزادی بی حد و حصر، نه خفقان و اسارت.
💠 متقین، آزادمنشانه ترین افراد روی زمین اند. و تنها همینهایند که قدر آزادی را می دانند زیرا تنها اینانند که مزه ی حقیقی آزادی را چشیده اند...
مسعود ریاعی
حکایت کنند که مردی مهربان و نیکخواه پیوسته دعا می کرد خدایا هر که هر گناه می کند بار آن را بر دوش من گذار.
او را گفتند:
چگونه جرات این دعا را داری و اگر مستجاب شود با چنین بار سنگینی چه خواهی کرد؟ گفت: " اگر مستجاب شود روز قیامت خواهم گفت پروردگارا چون بار همه گناهان بر دوش من است هیچ بنده ای را گناهی نیست.
همه را به بهشت بر. آنگاه من با تو سخنی دارم.
وقتی خداوند همه بندگان را به بهشت برد و درِ بهشت بسته شد با او خواهم گفت ای خدای من، اینک بنگر من هستم و تو. خود انصاف بده که آیا می ارزد چنین دستگاه عظیم جهنم و این همه مالکان دوزخ و مامورین عذاب را برای منِ ناچیز و ضعیف به کارگیری؟
مرا نیز ببخش و جهنّم را تعطیل کن. "
چنین مردمی هستند که در دلشان همه را بهشتی می خواهند اگرچه به قیمت باری باشد که بر دوش خود نهند.
عارف دیگر گفته است که دوزخ را از من پر کنید که جایی برای دیگران نماند:
چه بودی که دوزخ ز من پر شدی
مگر دیگران را رهایی بُدی
سعدی
از کتاب درصحبت قرآن
✍دکتر الهی قمشه ای

“و لا یَحزُنکَ قَولُهُم”
(سخنان شان تو را غمگین نکند)!
تحت تاثیر سخنان دیگران زندگی نکن. بنده و بردهٔ سخنان دیگران نباش. اگر زندگی ات را بر اساس سخن این و آن تنظیم کنی، دگر خودت نخواهی بود. و آنگاه غمگین می شوی. افسرده می شوی و نقد وجودت را از دست می دهی. خداوند این زندگی را به تو داده و از تو خواسته که خودت را بشناسی و خودت باشی. زندگیِ تو هدیه ای به خود توست نه به دیگران. ذهنت را از اسارت نگاه و سخن دیگران به در آر. مسئول زندگی خودت باش. روی پای خودت بایست. سالکی آزاده باش. هرگز به چیزی که عقلاً و قلباً باور نداری، آن هم بخاطر تبلیغات و تلقینات دیگران، تن مده. چه آن کس که بخاطر حرف و نظر دیگران زندگی کند، مغبونی است که هرگز روی آرامش نخواهد دید. زیرا مدام مجبور است هر روزه ریاکاری پیشه کند. چیزی را بگوید که باور ندارد. رفتاری را بروز دهد که قلباً بدان راضی نیست. و این یعنی از خودیت خویش دور شدن. از خودبیگانه گشتن. ای دوست، “لا یَحزُنکَ قَولُهُم” ؛ سخنان دیگران تو را محزون نکند! از سخنانشان رها باش! و بدان که “تمامی عزّت از آنِ خداوند است”، این یعنی عزت در گرو سخنان دیگران نیست، در پیروی از سخنان دیگران نیست، بلکه از آنِ خداوند است! که این نیز ادامهٔ آیه است؛ “اِنَّ العِزَّةَ لله جَمِیعاً”! و چه ادامهٔ با مسمّایی!
بر گرفته از مجموعه نکات قرآنی
مسعود ریاعی
چند خسپیم صبوح است صلا برخیزیم
آب رحمت بستانیم و بر آتش ریزیم
#مولانا
روزتون آکنده ازنوروبرکت ورحمت