*بترسیم از اینکه سرنوشت "الغارات" گریبان ما را بگیرد!🌟🌟🌟 *چرا خواندن کتاب "الغارات" برای امروز ما حکم نان شب را دارد!!!!!!!!!!* 🍁 روی سخن این حقیر در این نوشته، بطور خاص با دوستداران نظام، بچه حزب‌ اللهی‌ها، انقلابی‌ها و کسانی است که دل در گرو کشور و ملت و نظام و رهبر دارند. کتاب« الغارات» یعنی غارت‌ها، نوشته مورخ بزرگ شیعه، ابو اسحاق ابراهیم بن محمد بن سعید هلال ثقفی کوفی است. *🍁 حالا چرا نویسنده اسم این اثر رو «الغارات» گذاشته؟؟؟* چون موضوع کتاب عمدتا ماههای آخر حکومت امیر مؤمنان علی علیه السلام یعنی بعد از جنگ نهروان هستش که یکی از تلخ ترین وقایع این دوره سخت و جانفرسا، غارت و کشت و کشتار مردم مناطق تحت حکومت امیر مؤمنان علیه السلام، توسط سپاه معاویة بن ابی سفیان هستش که از موصل و الانبار شروع شد و به مکه و مدینه و طائف و حجاز و یمن و تمام شهرها و روستاهای این مناطق رسید. 🍁 این دوران بدون شک از تلخ ترین ایام زندگی امام علیه السلام هستش که هر چه به پایان نزدیک شد تلخ تر و تلخ تر شد و در تلخی و سختی شاید کمتر از وقایع سقیفه و غصب خلافت و اتفاقات بعدش نباشه. 🍁 حکایت از اونجایی آغاز شد که با خیانت خواص و نادانی عوام، پیروزی حتمی در جنگ صفین به شکست سنگین و قبول حکمیت منجر شد.جنگی که ماهها بطول کشید و هزاران کشته از دو طرف گرفته و بنیه اقتصادی و سرمایه اجتماعی دو طرف و بخصوص حکومت عراق رو دچار آسیب اساسی کرد. امام علیه السلام بلافاصله بعد از جریان حکمیت دچار شورش خوارج و جنگ بسیار تلخ نهروان شد که حاصلش کشته شدن قاریان معروف قرآن و دارندگان پینه بر پیشانی حاضر در سپاه خوارج شد. در این زمان، از خیلی خانه ها صدای شیون و زاری برای از دست دادن سرپرست و عضوی از خانواده بلند بود. 🍁 امام علیه السلام به فاصله کوتاهی از جنگ با خوارج، فرمان آماده باش و فراخوان تجمیع سپاه رو در لشگرگاه نخیله برای رویارویی با سپاه شام داد که تعداد کمی حضور پیدا کردن و همون تعداد هم به مرور فرار کردند. *حال و روز امام علیه السلام و وضع شهر و مردم کوفه و عراق از بیانات آن حضرت براحتی قابل فهم هستش:* «چه اندازه با شما مدارا كنم! همچون مدارا كردن با شتران نوبارى كه از سنگينى بار پشتشان مجروح گرديده و همانند جامه كهنه و فرسوده‏ اى كه هرگاه از جانبى آنرا بدوزند از سوى ديگر پاره‏ مى‏ گردد. هرگاه گروهى از لشكريان شام به شما نزديك مى‏ شوند هر يك از شما در را به روى خود مى‏ بنديد و همچون سوسمار در لانه خود مى‏ خزيد و همانند كفتار در خانه خويش پنهان‏ مى‏ گرديد. به خدا سوگند! آن كس كه شما ياور او باشيد ذليل است و كسي كه با شما تيراندازى‏ كند همچون كسى است كه تيرى بى پيكان به سوى دشمن رها سازد. به خدا سوگند!جمعيت ‏شما در خانه‏ ها زياد و زير سايه پرچمهاى ميدان نبرد كم. من مى ‏دانم چه چيز شما را اصلاح مى ‏كند ولى اصلاح شما را با تباه ساختن روح خويش جايز نمى ‏شمرم، خدا نشانه ذلت را بر چهره ها و پيشانى شما بگذارد! و بهره ‏هاى شما را نابود سازد. آن گونه كه به باطل متمايل و به آن آشنائید به حق آشنائى نداريد و آن چنان كه در نابودى حق مى ‏كوشيد براى از بين بردن باطل قدم برنمى ‏داريد.» 🍁 از مهمترین وقایع این دوره کوتاه ولی بسیار تلخ برای امام علیه السلام، خیانت بسیاری از خواص جامعه و استانداران ایشان و رؤسای قبایل و افراد شناخته شده به ایشان و قرار گرفتن در جمع یاری کنندگان بنی امیه هستش *و اما مسئله غارات:* 🍁 معاویة بن ابی سفیان برای استفاده از فرصت پیش آمده توسط خواص خائن و مردم عوام پیرو آنها، چند تن از فرماندهان معروف خود رو مأمور کرد که به شهرهای تحت قلمرو حکومت حضرت بتازند و تا می توانند قتل و غارت کنند و هر چه بیشتر باعث رویگردانی مردم از حکومت ایشان شوند. یکی از این سرداران شخصی بنام «بسر ابن ابی ارطاة» هست؛ این شخص فقط با همراهی لشگری حدودا دوهزار نفری! از شهر الانبار که الان در استان الانبار عراق قرار داره شروع به غارت و کشتار مردم و بخصوص خاندان هایی که معروف به تشیع بودند کرد(جریان معروف در آوردن خلخال از پای یک زن یهودی تحت حمایت حکومت حضرت در همین زمان و در شهر الانبار اتفاق افتاده) و با این سپاه اندک خود تا مکه و مدینه و حجاز و طائف و شهرصنعاء در یمن پیش رفت! 🍁 تأسف بار اینکه تمام والیان و فرمانداران امام ع در این شهرها و مناطق، قبل از رسیدن سپاه بسر ابن ابی ارطاة فرار را بر قرار ترجیح داده و کمترین مقاومتی در برابر این سپاه اندک نکردند! حکایت نوع برخورد این شخص با مردم، بخصوص در مکه و مدینه و خفت و خواری رو که به ایشان چشاند بسیار خواندنی و عبرت آموز هستش... از جمله کارهای این شخص، بریدن سر دو پسر عبیدالله ابن عباس هستش که والی امام علیه السلام در یمن بود و عجیب اینکه همین عبیدالله ابن عباس چند مدت بعد ضمن خیانت به امام حسن