بخش 2⃣🔰 ✍ یپرم داویدیان گانتاکتسی مشهور به یپرم‌ ارمنی و یپرم حرامزاده، از مزدوران نظامی دوران مشروطه که در دوران استبداد صغیر و بعد از آن در نبردهای متعددی علیه نیروهای مخالف مشروطه شرکت کرده بود. عموم محققين و مورخين، حتی اسمعيل رائين كه سعی داشته‌ است به دروغ از يپرم و اقدامات او قهرمانی افسانه‌اي بسازد، نامي از پدر يپرم نبرده‌اند و همگي زادگاه او را در نزديكي‌هاي گنجه از مادري بي‌نام و نشان ذكر كرده‌اند. خود يپرم نيز در نامه‌هايش هرگز اسمي از پدر نبرده است. رائين مي‌گويد: «در طفوليت به سبب طبع سركش و روح عصيانگر خيلي زود درس و مدرسه را رها كرد و براي مبارزه با دولت عثماني و تقويت ارامنه تابع آن دولت رهسپار تركيه شد(عضو گروه تروریستی داشناک گردید)، ولي [به] وسيله دولت روس دستگير و محاكمه و محكوم به 24 سال زندان در دوردست‌ترين منطقه سيبري شد، اما پس از چندي توانست از زندان فرار و دست تقدير او را به ايران كشانيد. ابتدا در منطقه شمال به كار راه‌سازي مشغول شد، ولي بعد از به توپ بستن مجلس، خود را در جرگه آزادي‌خواهان جا زد». نمودهای آزادی‌خواهی وی!! (بخوانید جنایت هایش) اولين اقدام او تسخير شهر رشت بود كه با عده معدودي به دستياري معزالسطان، با يک يورش غافلگيرانه، سردار افخم حاكم رشت را کشت و مجتهد اسلام خواه گیلان و استاد میرزا کوچک خان(ملا محمد خمامي) را به شهادت رساند. تمام اموال دارالحكومه را تصرف كرد. او با نيرنگ ناصرخان پسر غياث نظام رشتي را كه طرفدار دولت بود، در يوزباشي چاي با اطرافيانش كشت و به نام اعانه به زور بيش از صد و پنجاه هزار تومان از مردم رشت پول گرفت !و قواي خود را تقويت كرد و عازم تهران شد. در قريه «نگي» قزوين به قواي دولتي حمله كرد و بنا به اعتراف خودش ، عده‌اي زن و كودک و دهقان بي‌گناه را به‌طور عمدي به قتل رساند! بعد از تصرف قزوين به دستور او شيخ‌الاسلام قزويني و قاسم‌آقا ميرپنج (سرتيپ) و عده‌اي از سرشناسان قزوين را به‌طرز فجيع و وحشيانه‌اي به قتل رسانيدند و عمارت ارک و چهلستون اين شهر را به آتش كشيدند و از مردم به زور مقدار زيادي اعانه دريافت و غارت و بين افراد خود تقسيم كردند. از قزوين عازم زنجان شدند. در آنجا مجتهد اسلام خواه زنجان، آخوند ملا قربانعلي زنجانی كه طرفداران زيادي داشت دستگير كردند و عواملش او را که محبوب عامه بود تيرباران كردند. از آنجا به «سرآب» و «اهر» و «قرچه‌داغ» حمله كردند. بعد از تصرف آنها خانه و اثاث سران و سرشناسان آن سامان با بي‌رحمي به غارت رفت و نصيب قشون ظفرنمون آزادي! شد. در تهران او را به سمت رياست پليس(نظمیه) منصوب كردند، اما او بارها قانون را زير پا گذاشت و خودسرانه اقداماتي برخلاف قانون اساسي و دستورات دولت و مقررات مي‌كرد. او اداره تحقيقات و چند اداره ديگر را خودسرانه بست و كارمندان آن سازمان‌ها را با لگد و پس‌گردني بيرون كرد. اين مشروطه‌طلب آزادي‌خواه! در جمادي‌الثاني 1329 عده‌اي پليس فرستاد و عدليه (دادگستري) را به زور بست، وقتي قضات فرمان دولت را مطالبه كردند، يپرم دستور داد آنها را در برابر اين گستاخي توقيف كنند! دو روزنامه «بهلول» و «چنته» يپرم را در مورد اخراج كارمندان پليس و توقيف قضات سخت نكوهيدند، ولي پس از اينكه اين دو روزنامه به دست يپرم رسيد و از انتقاد آنها آگاه شد، چند نفر را فرستاد تا روزنامه‌ها را توقيف و دفتر آنها‌ را غارت و ميرزامحمود مدير روزنامه چنته را بازداشت كردند. وقتي ميرزااحمدخان مفتش ماليه به‌موجب حكم وزير ماليه (دارايي) مأمور رسيدگي به حساب صندوق پليس شد، يپرم‌ فرمان او را پاره كرد و با سر و دست شكسته از نظميه بيرونش انداخت. دستور بازداشت اقتدارالسلطنه كه از وجوه وزارت جنگ اختلاس كرده بود، از طرف دولت و وزارت جنگ به نظميه صادر شد، ولي يپرم به‌طور علني او را در منزل خود برد و در پاسخ نامه نوشت: «اين شخص در تهران نيست»! يپرم حرامزاده كه خود را مجاهد می نامید، در ماجراي پارک اتابک به مجاهدين آذربايجان به سرپرستي ستارخان و باقرخان حمله و پارک را محاصره كرد و به آتش كشيد و با گلوله توپ و تفنگ درحالي كه آنها بيرق سفيد صلح‌طلبي خود را نشان مي‌دادند، به آنان پاسخ داد و بسياري از آنها را به خاک و خون كشيد. ‼️ او حتي به روحانيت مسيحی اهانت مي‌كرد، چنانچه پس از هلاکتش، اسقف همدان او را ارمني ندانست و از مراسم مذهبي خودداري كرد، ولي دوستان ارمني او اسقف را به تير بستند و كشتند. ‌ يپرم بخاطر عداوت ذاتی با روحانیون مسلمان و حتی مسیحی، طرفدار ترور آنها بود، او قاتلین سید عبدالله بهبهانی را پناه داد و برخلاف ميل و خواست خاص و عام مانع از محاكمه آنها شد. ادامه در بخش سوم👇🔰