🔰بخش سوم🔰
عینالسطنه، در مورد میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل و نشریه اش نوشته است:
این میرزا جهانگری شیرازی یکی از آن لامذهبها است، لاشی محض. تا به حال دو بار روزنامه اش توقیف، سه مرتبه محاکمه شده. این توقیف و محاکمه هم مثل چوب خوردن و تبعید کردنهای سابق باعث ترقی او شده...؛ بالأخره موقوف یا توقیف ابدی خواهد شد. یا از مذهب بد مینویسد و یا از علما یا از شاه و محترمین... از جمعی شنیدم که میرزا جهانگیر گفته: پنج - شش نسخه روزنامه آنچه میل دارم، دلم میخواهد و آرزوی خودم هست نوشته، یک مرتبه چاپ و نشر میکنم و خودم هم مخفی میشوم. حالا هم باید منتظر آنها بود. اول کاری که روزنامه ها کردند بعد از هزار و سیصد سال، دنبال مذهب افتاده و میخواهند مذهب تازه برای ما درست کنند. مثل اینکه همه چیز درست شده، فقط این یک کار ناقص مانده است!
همین عینالسلطنه ذیل حوادث سال 1326ق به شهرآشوبی و تخریب مقدسات به وسیلة میرزا جهانگیرخان و نشریهاش مینویسد:
چهارشنبه 24 جمادیالاولی، صبح به اتفاق حاجی افخمالدوله باغ شاه
رفتیم. لدیالورود مسموع شد که ملکالمتکلمین بهشتی و میرزا جهانگیر
مدیر صور اسرافیل را طناب انداختند. آن یکی واصل به جهنم، دیگری هم پی
او انتظار نفخ صور را باید بکشد. این است سزا و جزای کسی که از خدا گرفته
تا تمام انبیا و رسل را بد بگوید و هزارها بیت در کهنهپرستی و دین و مذهب
و تربت حضرت سیدالشهدا? مضمون و ناسزا کتابت کند. خدا منتقم حقیقی است و دستبردار نیست. برای سی و دو عدد روزنامه خودش را به کشتن داد. اما ملک پولی جمع کرد، افسوس که لذتی از آن نبرد. این دو نفر اگرچه بابی ازلی بودند؛ اما عقیدة بیشتر مردم در لامذهبی آنهاست... خداوند، همه را از سوء اعمال خود حفظ فرماید.
تأثیرپذیری میرزا جهانگیرخان از اندیشههای میرزا آقاخان کرمانی
فریدون آدمیت دربارة یکی از تألیفات میرزا آقاخان کرمانی و چگونگی ارتباط صور اسرافیل با او نکتههایی را بیان کرده است. آدمیت ضمن بیان مقدمهنویسی صور اسرافیل بر رسالة آقاخان و تأثیرپذیری وی از اندیشههای او مینویسد:
... شاید عنوان این جزوه با رسالة در تکالیف ملت نوشتة میرزا آقاخان کرمانی بیارتباط ندانست. میدانیم که میرزا جهانگیرخان نویسندة صور اسرافیل با آثار میرزا آقاخان خوب آشنا بوده و متأثر از او است. مقدمهای هم بر رسالة مورد بحث نگاشته شده، رنگ تفکر میرزا آقاخانی را دارد، گرچه مقدمه از متن اصل رساله جداست. از سوی دیگر، مضمون رسالة میرزا آقاخان به اعتراف خودش انقلابی بوده، حال آنکه رسالة حقوق و وظایف ملت، آهنگ انقلابی ندارد... به نظر ما موضوع رساله با سلسله مقالاتی که به امضای «م. ا. د» (علیاکبر دهخدا ) در روزنامه صور اسرافیل منتشر شده دقیقاً جور میآید.
کفر و الحاد میرزا عبدالحسینخان معروف به آقاخان، فصل مفصلی میطلبد که خارج از تحمل این نوشتار کوتاه است.
دبیر ومدیر نشریه
علیاکبر دَخو، معروف به دهخدا فرزند خان باباخان در 1258 ش متولد شد.
وی تحصیلاتش را در مدرسه سیاسی تهران تمام کرد و مدتی نزدمیرزا ابراهیمخان معاونالدوله کاشی به سر برد و به همراه او عازم بالکان شد و گویا
از آنجا به عنوان منشیگریِ معاونالدوله به رم و سپس به بادکوبه رفت. بعد
از چند ماه به رشت مسافرت کرد. چون این مسافرت او (سال 1323 ق) مصادف با نهضت مشروطه و به تعبیر درستتر، مقارن با نهضت عدالتخانه گردید، او
نیز به تهران آمد و در سال 1325 ق به کمک میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل
و خویش او، میرزا قاسمخان صور اسرافیل، روزنامه صور اسرافیل را تأسیس کرد. پس از انحلال مجلس، دهخدا و جمعی دیگر از دوستانش به سفارت انگلیس رفتند و جان سلامت به در بردند و روانه اروپا شدند. وی در ایوردون سوئیس، مدتی به نشر همان روزنامه پیشگفته پرداخت، به گونهای که برون انگلیسی از او تمجید کرد. درباره دهخدا گفتهاند که «از جمله نجاتیافتگان سفارت انگلیس بود».
پس از فتح تهران در سال 1327 ق به تهران آمد و در دوره دوم، وکیل کرمان شد. نامبرده در هشتم اسفند 1336 در 76 سالگی در تهران، درگذشت.
میرزا علیاکبر دهخدا ـ در زندگانی سیاسیاش ـ فراز و فرود عجیبی دارد؛ یک زمان، او را در صدر مشروطه میبینیم که جزء تندروترین افراد قرار دارد، بهگونه ای که به همدستی گروهی، مانند جمال واعظ، مساوات و... قصد از میان برداشتن و ترور یکی از مجتهدان بزرگ پایتخت را مینماید.
در همین دوره بود که به اروپا گریخت. اما یک زمانی دیگر (مشروطه دوم) نیز دهخدا را مییابیم که از حزب تندرو به حزب «اعتدالیون» پیوسته، بهگونهای که به ناسزاهایی که در روزنامه ها علیه او مینویسند، پاسخ تفصیلی نمیدهد! پس از درگذشت جهانگیرخان، مجدداً انتشار این نشریه به وسیلة علیاکبر دهخدا در شهر ایوردون از بلاد سوئیس ادامه یافت.
🔰ادامه در بخش چهارم🔰