*برای سردار دلها شهید قاسم سلیمانی که نامش لشکری بود* *بریز امشب مرا ساقی، شرابی تلخ در ساغر.* *که میخواهم گشایم لب به ذکر یک گل پر پر* *بذکر آن سلیمانی که حاکم بود بر دلها* *بذکر سبز سربازی که دل میبرد از رهبر* *بذکر آرشی از جنس سرداران ایرانی* *بنام نامی قاسم که نامش بود یک لشکر* *کمانگیری که بُردِ موشک او میکند تعیین* *کدامین نقطه باشد مرز های خاکی کشور* *گذشته مرز ایران در جنوب از قدس تا صنعا* *و در غرب جهان رفته *زکاراکاس آنسوتر* *بذکر رستم کرمان که رانده رخش تا کابل* *بذکر نادر دوران که نادر بود و نام آور* *کجایی آی فردوسی که در صد سال بنویسی*' *بنام رستم ایران تو آن شهنامه را از سر* *کجایند آن قلمداران که بنویسند با حیرت* *برای شهر زاد ما هزار و یکشب دیگر* *بخوان شعر تری حافظ بگو شاه شجاعان را* *که سر تا پای حافظ را نمیگیرد چرا در زر* *چه کردی تو که دشمن را به کرنش کرده ای وادار* *که پترائوس بردارد به تعظیمت کلاه از سر* *که بودی تو که دا عش را زمینگیر زمان کردی* *نشاندی کاخ رویای خلافت را به خاکستر* *که بودی آی سر لشکر که بستی بند پوتین را* *و آوردی بلوک شرق را یکباره زیر پر* *به دشمن از رگ گردن چو تو نزدیکتر بودی* *گزند انگشت از حیرت تمام دشمنان یکسر* *عقاب گرگ شیطان را بریدی بال با غیرت* *همای غرب را از ترس تیرت ریخت کرک و پر* *بریدند از حسین انگشت اما از تو دستت را* *هدف در دستهای یک سلیمان چیست، انگشتر*. *خدا پوی و خدا جوی و خدا خوی و خدا مشرب* *خدا خواه و خدا راه و خدا ترس و خدا باور* *سلیمانی که بود از دل رسول الله را حمزه* *شهید کر بلا را اخ، علی را مالک اشتر* *ولی این قصه را پایان، افول نجم داود است* *بله شهنامه را ایدوست باید خواند تا آخر*. سید عبدالله حسینی *۸.۱۰.١۴٠٠ در آستانه دومین سالگرد شهادت سردار سلیمانی*