نادرشاه و عثمانیها وقتی نادرشاه بزرگ به عثمانها اخطار خروج از ایران و تخلیه صفحات غربی کشور را داد ،فرستاده عثمانی به تالار نادرشاه امد وسه بیت شعر برای نادر خواند به این مظنون چوخواهی قشونم نظاره کنی سحرگه نظر برستاره کنی اگر ال عثمان حیاتم دهد زچنگ فرنگی نجاتم دهد چنانت بکوبم به گرزگران که یکسر روی تا به مازندران و مقداری ارزن به روی زمین ریخت وگفت قشون عثمانی مثل این دانه ها بیشمارند. نادرشاه درجواب سه بیت شعر زیبا خواند . چو صبح سعادت نمایان شود ستاره زپیشش گریزان شود عقاب شکاری نترسد زبوم دومرد خراسان دوصد مرد روم اگر ال‌حیدر دهد رونقم به قستنطنیه زنم بیرقم و دستور داد خروسی وارد تالار کردندن و خروس تمام ارزن ها را خورد. و نادر گفت چند لقمه لذیذ شمردن ندارد دستور میدهم قشونتان را بخورند