💠جامانده کربلای خان طومان : 🌷دلـــــــم را حوالی خان طومان جاگذاشته ام ... در یک سحرگاه ِ سردِ زمستانی ! همانجا که ، تسبیحاتِ نماز صبحِمان ، ذکرِ یا زینب شد .. همانجا که ستون به سمتِ خط ، پیش رفت و از نقطه ی رهایی گـــذشتیم تا باغ زیتون ... دلــــــــم را حوالیِ خان طومان جاگذاشته ام ! همانجا که محمد آژند بر زمین افتاد ... نه ، نه ... بر آسمان افتاد ! دلم را حوالیِ خان طومان ،کنارِ پیکرِ مرتضی جاگــذاشته ام ... کنار خنده های محمد ... کنار پیکر مجید ... میثم ... کنارِاخلاصِ امیرعلی ...ساده گیِ مصطفی ... شجاعتِ عباس و رضا .. مظلومیِ مهدی ... نگـــاهِ حسین ... آسمیه ... علیرضــا ... 🌷چه غریبانه رفتند و من ، دلم را حوالی خان طومان جـــــاگذاشتم ، همانجایی که قفسِ نـَفس را شکستند و همه جان شدند و خدا برای من ، اینگونه رقم زد بمانم و حسرتِ پرواز را به نظاره بنشینم ... کـــــــاش و ای کاش که فرصتی هم ، برای پریدنِ من بود ... @Shahidrezaabasi🌷🕊