هدایت شده از a
سر خوش از عمر بلند شب یلدا هستیم غافل از طی شدن عمر و عقبی هستیم سالها میگذرد فصل به فصل ما دائم همه در خواب زمستانی و اغما هستیم کوه یخ ساخته در کوره ی دلها عصیان در زمستان گنه،تشنه ی گرما هستیم میفروشند همه یوسف خود در بازار بی حیا وار همه غرق تماشا هستیم ما هماره همه در بند و اسیر گنهیم تا که درگیر(اگر،شاید،اما) هستیم راه داریم،ولی راه به بیراهه رویم ما کجا در پی آن یوسف زهرا هستیم ذکر تعجیل فرج را همه گوییم اما باز با فعل گنه،گرم در حاشا هستیم