💠 چشمانت مملو از حیا و عفت و غیرت بود و شب زنده داری و خلوت با معبود؛ چه خوب با نفست مقابله کردی و چه راحت بر آن نفس سر کش لگام نهادی و عنانش را در دست گرفتی تا به درجه ای رسیدی که حق انتخابت کرد و آسمانی شدی‌ شهید نازنینم! چه شبها و روزهایی که از فرط خستگی نای حرکت نداشتی و نیاز به ذره ای آرامش تا تجدید قوا کنی هیچوقت بیان نمی کردی این خستگی را ؛ ولی من با نگاه به چشمانت آن را درک می کردم و ادبت حکم می کرد تا زمان خواب خانواده پا به پایشان می نشستی و این صبر و حوصله ات واقعا به یاد ماندنی بود چه بگویم از آن دوران کوتاه که به چشم بر هم زدنی گذشت و پر کشیدی سوی معبود. بخواب و خستگی درکن عزیز دلم. @shahidsalehi72