بهترین کادوی تولد دکتر حمیدرضا قنبری از آزادگان دوران هشت سال دفاع مقدس است که در عملیات والفجر مقدماتی به اسارت دشمن درآمد. وی در یادداشت‌های کوتاهی خاطرات روز‌های جنگ و دوران اسارت خود را به رشته تحریر درآورده است. در ادامه بخشی از خاطرات این آزاده از روز‌های اسارت را می‌خوانید. دو ماه قبل از اسارت، از خانه ی پدری به خانه ی خودمان كه تازه آن را خريده بوديم، نقل مكان كرديم. در عمليات والفجرمقدماتی، كه رفتم و نیامدم همسر جوانم در آن خانه ی جديد، بلا تكليف، بی خبر از وضعيت من، مضطرب و نگران بود. همه ی اين ها را اضافه كنيد به اينكه او، هر روز در انتظار به دنيا آمدن فرزندمان بود. از منطقه هم خبر شهادت مرا به او داده بودند. همه، باورشان شده بود كه من شهيد شده ام. بنياد شهيد هم برايم مراسم برگزار كرده بود. فقط مادرم نمی پذيرفت و می گفت پسرم زنده است او در بيابان ها گم شده است او پيدا می شود و برمی گردد. ١٤ اسفند سال 61 در حالی كه همه، هم چنان در بي خبری مطلق بودند، پسرم مهدی، متولد شد. همسرم می گويد مهدی، 10 روزه بود كه ناگهان، خبر اسارت تو را از طرف هلال احمر برايم آوردند. نامه ی بدون متن و با امضای تو كه به دستم رسيد، بهترين كادويی بود كه تو می توانستی برای تولد مهدی برايم بفرستی. آن روزها مادرم از اينكه پيش گويی هايش درست از آب درآمده بود از همه خوشحال تر بود. 🚩 ╭─*═ঈ🇮🇷ঈ═*─╮  @shahidtoraji213 ╰─*═ঈ♥️ঈ═*─╯