گفتم اول وقت برن سرهمین آدرسا، متوجه می شیم که شب رو موندن یا نه!
سینا رو کرد به امیرو گفت:
- نیرویی که کمک من بود با مورد تونست وارد گفت وگو بشه. الآن روند رو ادامه بده باهاش یا نه؟
امیرکمی تأمل کرد و گفت:
- تا دو روز ارتباط نگیره، اما خیلی عادی سوار مترو بشه ! طوری که زن ببینه؟
اجازه هم بدید که زن خودش ابراز
آشنایی کنه. مورد خیلی تحویل نگیره و بعد هم بحث کارش رو پیش بکشه که به سفر خارجی داره و سرش شلوغه...!
روز بعد زن در همان مسیر قرار گرفت و وقتی ت.م به سینا اطلاع داد که کیف دیروز همراهش هست، سینا نفس عمیقی کشید و چشم بست.
زن با دیدن نیرو که با کت و شلوار همراه کراوات وارد مترو شد؛ کمکم نزدیک آمد و اظهار آشنایی کرد.
حتی در مترو سمت خانم ها نرفت و همراه نیرو وارد کابین آقایان شد. نیرو توانست شماره ای از دختر بگیرد ظاهرا که تا این جا موفقیت آمیز بود.
شنود آن روز تا شب گرچه یک سری اسامی و یک سری برنامه ریزی ها را که برای جمع گنگ بود را داد اما فردا که زن کیفش را تغییر داد عملا رابطه با داخل مجموعه قطع شد.
ـ
#شهیدمحمدرضا_تورجی زاده🚩
@shahidtoraji213
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸