📗🇮🇷یازهراس♡شهیدتورجی زاده🇵🇸📗
ساعتی بعد منطقه آرام شد. تورجی را دیدم. با چهره ای گرفته و عصبانی این طرف و آن طرف می دوید. تا من را دید گفت: رحمان رو ندیدی! حقیقت را نگفتم. فقط گفتم: می دونم مجروح شده. رنگش پریده بود. بالاخره رفت عقب. در کنار سنگر پدافند پیکر بی جان رحمان را دید.