حسین، ۱۰ روز قبل از شهادتش به من گفت: «مامان! دعا کن من شهید شوم.» من نگاهی به او کردم. ‌گفت: «قرار است که ما از این دنیا برویم. دعا کن با شهادت برویم.» وقتی این حرف‌ها را زد، من دیگر چیزی نگفتم، اما دلم لرزید. چون مدت‌ها بود که رفتارش تغییر کرده بود. پسرم ۳ شب قبل از شهادتش حدود ساعت ۳-۲ بامداد بود که به منزل آمد تا شام بخورد. از من خواست برای شهادتش دعا کنم. آن شب به من گفت: اگر من بروم می‌توانم یک نسل را نجات بدهم. ۳ روز بعد پسرم به شهادت رسید 🕊️شهید حسین زینال زاده 🕊️ راوی :مادرشهید ●اَلّٰهُـمَّ‌عَجِّݪ‌لِوَلیڪَ‌الفَرَج🕊