هدایت شده از بهشت ایران
من آماده‌ام و هیچ کاری ندارم حاج احمد کاظمی می‌گفت: راه افتادیم برویم برای قرارگاه، من جیپ را می‌راندم و ایشان بغل دست من نشسته بود، آمد نزدیک‌تر شد، دستش را گذاشت روی شانه‌ام و گفت: «برادر احمد، من آماده‌ام و هیچ کاری ندارم همین دو سه روزه شهید می‌شوم». از این روشن‌تر و واضح‌تر؟ و همین هم شد. در اوج پیروزی عملیات و در موقعی که سختی‌ها پشت‌سر گذاشته شده بود و عملیات رو به اتمام بود یک گلوله زدند و همان یک گلوله فلسفه شهادت شهید خرازی شد. از کتاب "پرواز آخر" روایت شهید از شهید بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca