شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_صد_و_بیست_و_سوم نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے سرگئی لبخند زد و گفت: ما باید کم
💔 ✨ نویســـنده: کشیش پاسخ داد: با خودم فکر می کنم چه عیبی دارد اگر مردم بدانند آنچه شنیده اند سخنان على است؟! سرگئی گفت: ولی پدر این کار به نوعی تبلیغ دین اسلام است! کشیش تبسمی کرد و گفت: نه سرگئی، این کار تبلیغ هیچ دینی نیست؛ در واقع آرام کردن دل هاست، کلامی است که به مردم ارامش خواهد داد. سرگئی گفت: برای من خیلی عجیب است پدر! شما با خواندن این کتاب ها از گذشته هایتان فاصله گرفته اید. تا آنجا که یادم هست، هیچ وقت با هیچ مسلمانی دوستی و مراوده نداشته اید. حالا می خواهید سخنان امام مسلمانان را مثل سخنان عیسی مسیح در کلیسا بخوانید! کشیش گفت: آنچه من فهمیده ام این است که علی، شخصیتی است که در یک نمی گنجد. او به یک دین تعلق . سپس کتاب نهج البلاغه را به دست گرفت و گفت: فرازی از این کتاب را در نظر گرفته بودم که بخوانی، اما می دانم سرت شلوغ است و فرصت نخواهی کرد. پس تا وقت شام، می خواهم این قسمت را برایت بخوانم. بعد لبخند زد و به سرگئی نگاه کرد و ادامه داد: درست مثل آن شب هایی که موقع خواب برایت کتاب می خواندم؛ البته این بار نه برای خواب، که برای بیداریت می خوانم. کتاب را باز کرد، عینکش را به چشم زد و گفت: این نامه ای است که علی برای پسرش حسن می نویسد. نامه ای که 14 قرن پیش نوشته شده است؛ زمانی که اغلب انسان ها در بربریت زندگی می کردند. ببین این مرد با فرزندش چگونه و از چه سخن می گوید... ... 😉 ... 💕 @aah3noghte💕 @chaharrah_majazi این رمانی‌ست که هر شیعه ای باید بخواند‼️