شهید شو 🌷
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_شصت عمه آه می کشد چون می داند نمی تواند کاری بکند : چکار کنم از دست تو ؟
💔 بلاخره راهی می شویم برای خروج از مرز ، خودش هم نگران است که دائم سفارش هایش را تکرار می کند ، از هم جدا می شویم و حامد راه اهواز را در پیش می گیرد اما من دیگر فکر چیزی جز دلارام نیستم.... اینجا، جای همه دنیا خالیست ، اینجا مرقد صدای عدالت و انسانیت است ، اینجا جاییست که من و ما معنی ندارد ، زمان و مکان معنی ندارد ، دنیا و آخرت ندارد ، اینجا فقط اوست ....... شاه نجف.... شاه نجف که نه ، شاه شاهان عالـم! شاه شاهان روبروی من نشسته و می شنود پیش از انکه بگویم ، می دهد قبل از اینکه بخواهـم ، این بابای مهربان به رسم همیشه یتیم نوازی می کند و مرهم می شود بر زخـم هایم... و اوست که راهی امان می کند به سرای حسین (ع) راهی شدن همان ومجنون شدن همان ، مردم دنیا دنبال چه می گردند ؟ عدالت ؟ صلح؟ انسانیت ؟ همه اینجاست... جایی که عشق علی (ع) و فرزندش باشد ، مدینه فاضله است . اینجا سرزمینی است که عشق بر آن حکومت می کند و قانونی جز عشق ندارد ، برای همین است که پیرزنی التماس می کند هرچه دارد را به زائران ببخشد ، برای همین است که خانم و اقای دکتری از کانادا آمده اند اینجا و خاک پای زائران را طوطیا کرده اند ، همان دکتری که برای گرفتن نوبتش باید شش ماه انتظار بکشی ، در سرزمین عشق دنبالت می دود تا از غبار پاهایت مرهم بگیرد ! اینجا هرکس با هر شغل و پست و مقامی آمده نوکری می کند ، زباله جمع می کند ، چای تعارف می کند ، پای زائران را می شوید ، و چه شغلی بالاتر از نوکری در آستان ؟ چه حرفه ای شریف تر از گدایی در بارگاه کـرم؟ همه هستند ، آسیایی ، آفریقایی ، اروپایی ، امریکایی ، مسلمان ، مسیحی ، یهودی ، شیعه ، سنی و.... اینجا میعادگاه انسان است ، نه قوم و قبلیه نژاد و مذهب اینجا برترین ها باتقواترین هایند ، چقدر شبیه محشر اسـت اینجا! از شرق و غرب آمده اند ، جاری تر ای فرات و سوزان تر از نینوا .... به قول آوینی : عالـم همه در طواف عشق است و دایره دار این طواف حسین(ع) است .... واین جاست که می فهمم قلبم نمی تپد ، حسین حسین (ع) می کند ، با هر قدم شیداتر می شوی تا برسی و آنجا دیگر تو نیستی .... آنجا سرتاپا عشق شده ای ! .... نویسنـده : خانم فاطمه شکیبا ... 💞 @aah3noghte💞