💔 شهیدی که بدنش دو نیم شد به همرزمش گفته بود: حیفه که دشمن یک گلوله خرج آدم کند و با آن شهید شود لااقل باید یک خمپاره خرج شهادتمان شود. عملیات شناسایی که شروع شد، همان خمپاره ای که مهدی از آن سخن گفته بود، ماموریتش آغاز می شود و خود را به مهدی می رساند و بدن او را از کمر، نصف می کند و با این حال باز مهدی به صحبت با دوستانش ادامه می دهد. یکی از آنها از مهدی می خواهد که اشهدش را بگوید که او لبخندی می زند و می گوید "گفته ام". او از مهدی خواهش می کند که باز هم بگوید و حاج مهدی با نوای دوستش اشهدش را تکرار می کند بچه ها پتو می آورند و مهدی را روی آن می خوابانند و بی آنکه ناله ای از او بلند شود روی پتو می خوابانندش که در این حالت دل و روده مهدی بیرون می ریزد. او را داخل آمبولانس می گذارند در حالی که مدام ذکر می گفته تا اینکه می پرسد من تا کی باید بمانم؟ سپس خنده ای می کند و شهید می شود🥀  سالروز شهادت رزمنده دفاع مقدس 💞 @shahiidsho💞