💔 گفتم: بیا ببین چه طور شده ؟🤔👨‍🍳 یک قاشق خورد. گفت « این چیه دیگه ؟»😣 گفتم « دم پختک، مثلا » 😅 حسن پرید توی سنگر، گفت « بدبخت شدیم رفت ! مهمون اومده برامون» گفتم «خوب بیاد. کی هست حالا؟»😌 گفت « حاج احمد کاظمی و یکی دیگه. » بعد از ریخت و هیکلش گفت و از دستی که ندارد.😟 حاج حسین خرازی بود؛ فرماده لشکر امام حسین.😰 زیر چشمی نگاهشان می کردم. احمد کاظمی قاشق دوم را خوردنخورده گفت « می گن جبهه دانشگاهه یعنی همین.😐 از وقتشون بهترین استفاده رو میکنن؛ آشپزی یاد می گیرن. »😂 حاج حسین گفت «چه عیبی داره ؟😉 این جا ناشی گری ها شونو می کنن و در عوض می رن خونه، غذا می پزن😜 خانوماشون می گن به به.» 😃😃 📚یادگاران، کتاب ... 💕 @aah3noghte💕