🔻صدای مرگ بر آمریکا (در ادامۀ پروندۀ شهرستان ادب، به خوانش دو شعر از آقای می‌پردازیم که پیشتر در شب شعر در موسسه شهرستان ادب توسط ایشان خوانده شده است) ▪️پاک می‌کنن اشکاتو تا باورکنی شادی گاهی اسیرت می‌کنن با اسم آزادی تو روز روشن با سیاها عکس می‌گیرن شب‌ها که مستن آدمایی گشنه، می‌میرن دامه اگه پیش پرنده دونه می‌ریزن گل می‌خرن تا که نفهمی اهل پاییزن می‌خوان درختا حامی حزب تبر باشن از دریا، ماهی‌های تو حوض، بی‌خبر باشن جایی که دل‌ها بین زرق و برق زنجیرن از گل برای برق چکمه رأی می‌گیرن از برگ زیتون و کبوتر عکس میندازن اما برای صلح هر روز، بمب می‌سازن آزاد از ماییم و من، فانی در الله‌ایم با روح در زنجیر، آزادی نمی‌خواهیم دنیایی می‌سازیم،‌ دنیایی که جون داره دنیایی که تو سفره‌هاشم آسمون داره آباد و زیبا کردن این خاک، کار ماست دانش اگه تو آسمون باشه شکار ماست کوهیم ما تا ایستادیم روی پاهامون ماهیم تا خورشید باشه رهبر رامون ▪️خودت بگو چیه تو دستای مجسمه یه شعله از جهنمه چقدر شبیه اون ستاره‌های روی پرچمه خودت بگو ستاره‌هات بهای خون چندتا آدمه جنایتات زیاده اون‌قدَر که مرگ هم برای تو کمه مرگ برای تو چه آشناس می‌چرخه مثل یک شبح توی خیابونای لاس وگاس مرگ،‌تو زندگیِ‌ بی‌هدف تو خونه‌های بی‌خداس گوشاتو باز کن این صدا، صدای مرگ بر آمریکاس ☑️ @ShahrestanAdab