شهرستان ادب
🔻 چاره‌ی بیجاری ( یادداشت درباره‌ی ) ▪️ «... زبان بیجاری رنگارنگ و موسیقایی است و این، نه‌تنها تناسبی با مضمون‌هایی که گِرد تنهایی بشر مدرن می‌گردند ندارد، بلکه در تضادّ با آن هم هست. نکته همین‌جاست که این تضادّ، دلیل محکمی دارد و به‌نظر می‌رسد با هدف بیجاری هم‌خوان‌تر است، تا زبانی خشک و عصا قورت‌داده که به‌ظاهر، مناسب چنان مضمون‌هایی هستند. مسأله اینجاست که تنهایی برای بیجاری، یک درد تمام‌نشدنی و یک معضل حلّ‌ناشدنی است. بیجاری از تنهایی انسان مدرن، شادان نیست و با نظر مثبت به آن نمی‌پردازد، تا این پذیرش، خود را در نثر او نیز نشان دهد. بیجاری به این تنهایی اعتراض دارد و می‌خواهد آن را کنار بزند. او به نبرد این تنهایی می‌رود و در این نبرد، تنها سلاحش، نثر اوست. او با نثر رنگارنگ و موسیقایی خویش می‌خواهد به جنگ تنهایی انسان جدید برود، و الحق هم که در حین خواندن کار، موفّق می‌شود؛ او حدّاقل، برخی سلائق میان مخاطب خویش را راضی نگه دارد؛ امّا وقتی داستان پایان می پذیرد و نثر، قوّت خویش را در ذهن از دست می‌دهد، همۀ تلخی تنهایی باز می‌گردد و چه بسا این‌بار دو چندان هم می‌شود... » ادامه‌ی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید: 🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9401/ ☑️ @ShahrestanAdab