خاطره‌ای از دکتر محمد فیروز رنجبر دربارهٔ دکتر فضل‌الله ناظم سال ۱۳۷۵ که دانشجوی کارشناسی روابط بین‌الملل دانشگاه آزاد شهرضا بودم، یک شب در ایام امتحانات پایان ترم، یکی از دانشجوهای هم‌خانه‌ای‌ به‌شدت دل‌درد داشت. ایشان را رساندیم به نزدیک‌ترین مطب پزشک. وارد مطب که شدیم، یک اتاق پزشک بود و یک اتاق انتظار که منشی هم نداشت. چند دقيقه‌ بعد، بیماری از اتاق خارج شد و پزشک مهربانی که‌ صدای گرم و گیرایی داشت، ایشان را بدرقه کردند. تا چشمشان به ما افتاد، مشکل را جویا شدند و ازمان خواستند دوست بیمارمان را بنشانیم روی تخت معاینه. معاینه انجام شد. وقتی خواستند دارو بنویسند، دفترچهٔ خدمات تأمین اجتماعیِ یکی دیگر از دوستان را گذاشتیم روی میز تا بتوانیم دارو را ارزان‌تر تهیه کنیم. دفترچه را که ورق زدند، متوجه شدند متعلق به بیمار نیست. بلافاصله در سربرگ مطبشان دارو را نوشتند. خواستیم توجیه کنیم که گفتند می‌دانم دانشجو هستید و مشکلات مالی دارید. هزینهٔ ویزیت را نگرفتند و از کشوی میزشان پول داروها را هم پرداخت کردند و یک جمله گفتند: «شما باید آیندهٔ کشور را بسازید. این کارها در شأن شما و هیچ کس نیست و حرام است.» پزشکی که بر اساس ذهنیات آن روزهایمان، فرم اصلاح صورت و نوع لباس‌پوشیدنشان را نمی‌پسندیدیم، درسی بهِمان دادند که تا آخر عمر فراموش نخواهیم کرد. ساختن آیندهٔ کشور با کوچک‌ترین تخلف و رفتار غیراخلاقی و مماشات با متخلفان و متعارضان به بیت‌المال منافات دارد. همواره دعاگوی ایشان هستم. 🔵 ،روزی برای فردا 🌐@shahrezaemrooz