‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌ *🔻مهربانِ قاطع* *مهربانِ قاطع*؛ ترکیبی که در آن هم حالِ خودِ فرد خوب است و هم اطرافیانش. *مهربانِ قاطع*، کسی است که مرز دارد، به‌وقتش می‌تواند نه بگوید و اجازه سوء‌استفاده از محبتش را نمی‌دهد. او با آدم‌ها خوب است ولی نه از سرِ ترس. جایی آسیب ببیند، حرفش را می‌زند، اگر ترمیم و جبرانی در کار نبود، فاصله می‌گیرد و مهرش را می‌برد سراغ آدم‌های دیگر. *مهربانِ قاطع،* آدمی است که همه نمی‌توانند دوستش داشته باشند و در پیِ محبت همه نیست. او می‌داند که کسبِ محبت همه بهایش ازخودبیگانی است. *مهربان قاطع* کم مرز و قانون می‌گذارد و به آدم‌ها آزادی و فراغت می‌دهد، امّا جایی که مرز و قانون می‌گذارد، روی آن می‌ایستد. *مهربان قاطع* می‌داند که مراقبت از خودش به اندازه مراقبت از دیگران مهم است. او می‌داند که اول خودش باید وجود داشته باشد تا بتواند آدم‌های دیگر را دوست داشته باشد. *مهربانِ قاطع* وجود دارد، هست، حل نمی‌شود توی آدم‌ها و به نیازهای خودش توجه دارد، امّا آزادانه به دیگران هم می‌رسد و به قدر توانش هوای آن‌ها را هم دارد. *مهربان قاطع* اجازه نمی‌دهد آدم‌ها از درِ مهربانی‌اش وارد شوند و او را در نهایت خسته و از خوبی پشیمان کنند. *مهربان قاطع* حواسش هست که خودش را فرسوده نکند. این فهرست را می‌توان همینطور ادامه داد. این متن بیشتر خطابی است به آدم‌هایی که خیلی وقت‌ها مجبورانه خوب‌اند، از مرزگذاری می‌ترسند و آخرش خسته و با ناراحتی خودشان را با این حرف تسکین می‌دهند که تو نیکی می‌کن و در دجله انداز و فلان و بهمان. نه، حرف این است که تو نیکی می‌کن اما مرز داشته باش و به آدم‌ها نشان بده که همیشه نمی‌شود از این چاه آب برداشت. چنین نحوه بودنی شدنی است و باید آن را صبورانه آموخت. ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌