آیا واقعا با یک گل بهار نمی شود؟
✍ رضا فضلی بارها پیش آمده که وقتی دارید در یک خیابان شلوغ رانندگی می کنید و از قرمز شدن بی وقت چراغ پشت چهار راه کلافه شده اید چشمتان به یک ضرب المثل و یا شعری جالب می افتد که پشت یک وانت،خاور،پیکان چراغ بنزی و یا نیسان آبی نوشته شده است. این سخنان معمولا ذهنتان را مشغول کرده و تا مدتی به فکر فرو می برد. بعضی از این سخنان حکیمانه و حاوی دانشی ارزشمند هستند مثل: " در حقیقت مالک اصلی خداست/این امانت بهر روزی نزد ماست!" مع الاسف عمده ی این اشعار و ضرب المثل ها، بار منفی دارند و بینش و منش سالم هر بیننده ای را به شدت تخریب کرده و در آینده بر تصمیم ها و رفتار های او تاثیر منفی می گذارند.
یکی از این گزاره های غیرسازنده ضرب المثل " با یک گل بهار نمی شود " است.🌹
واقعا، چه اندازه این سخن درست است؟
آیا می توان با تکیه بر بینشی که از این ضرب المثل گرفته می شود هیچ اقدام سازنده ای را برای اصلاح خود و پیرامون خود انجام نداد و منتظر ماند تا ابتدا همه درست بشوند تا من هم وظیفه خودم را درست انجام دهم؟
اگر چنین تفکری درست بود مصلحان بزرگ عالم هیچگاه برای روشنگری و رفع جهل و ظلم و تحقق عدالت به پا نمی خواستند.
به اذعان آیات نورانی قرآن مجید، انبیاء الهی، همواره به تنهایی برانگیخته شده اند تا بهار هدایت را برای جماعتی گمراه به ارمغان بیاورند.
در زندگی روزمره، بارها شنیده ایم که افرادی از سر لجاجت و نادانی چنین سخنی بر زبان می آورند:" وقتی همه دارند می دزدند پس من چرا ...."
در حالیکه در هر شرایطی یک انسان متعهد وظیفه دارد تا بر اساس قانون و شریعت با رعایت همه ی حدود و حریم ها عمل نماید و هیچ زمانی تخلف دیگران بهانه و دلیل و حقی برای تخلف فرد دیگر ایجاد نمی کند.
ما همه منتظر ظهور قائم آل محمد (عج) هستیم تا جهان را از عدل و داد پر کند. انتظار می کشیم تا گلی به بوستان خزان زده ی عالم قدم بگذارد و بهار واقعی را به قلب های فسرده هدیه کند.
مدعی گوید که با یک گل نمی گردد بهار 🌼🌼🌼
من گلی دارم که عالم را گلستان می کند.🌷🌷🌷