*⭕ معیار شناخت حق از باطل* 🔽 ما الآن كه على و عمار و اويس قرنى و ديگران را با عايشه و زبير و طلحه روبرو مى‏ بينيم ، مردد نمى‏ شويم چون خيال مى‏ كنيم دسته دوم مردمى جنايت سيما بودند يعنى آثار جنايت و خيانت از چهره‏ شان هويدا بود و با نگاه به قيافه‏ ها و چهره‏ هاى آنان حدس زده مى‏ شد كه اهل آتش‏ اند. 🔽 اما اگر در آن زمان مى‏ زيستيم و سوابق آنان را از نزديك مى‏ ديديم، شايد از ترديد مصون نمى‏ مانديم. 🔽 امروز كه دسته اول را بر حق و دسته دوم را بر باطل مى‏ دانيم، از آن نظر است كه در اثر گذشت تاريخ و روشن شدن حقايق ، ماهيت على و عمار را از يك طرف و زبير و طلحه و عايشه را از طرف ديگر شناخته‏ ايم و در آن ميان توانسته‏ ايم خوب قضاوت كنيم. يا لااقل اگر اهل تحقيق و مطالعه در تاريخ نيستيم، از اول كودكى به ما اين‏چنين تلقين شده است. اما در آن روز هيچ كدام از اين دو عامل وجود نداشت. 🔽 مردى از صحابه امير المؤمنين در جريان جنگ جمل، سخت در ترديد قرار گرفته بود.... محضر امير المؤمنين شرفياب شد و گفت: «أَ يُمْكِنُ انْ يَجْتَمِعَ زُبَيْرٌ وَ طَلْحَةُ وَ عائِشَةُ عَلى باطِلٍ؟» 🔽 آيا ممكن است طلحه و زبير و عايشه بر باطل اجتماع كنند؟ شخصيت هايى مانند آنان از بزرگان صحابه رسول اللَّه چگونه اشتباه مى‏كنند و راه باطل را مى‏ پيمايند؟ آيا اين ممكن است؟ 🔽 على در جواب سخنى دارد كه دكتر طه حسين، دانشمند و نويسنده مصرى، مى‏ گويد : سخنى محكم‏تر و بالاتر از اين نمى‏ شود؛ بعد از آنكه وحى خاموش گشت و نداى آسمانى منقطع شد، سخنى به اين بزرگى شنيده نشده است‏ . 🔽 فرمود: انَّكَ لَمَلْبُوسٌ عَلَيْكَ، انَّ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ لا يُعْرَفانِ بِاقْدارِ الرِّجالِ، اعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ اهْلَهُ وَ اعْرِفِ الْباطِلَ تَعْرِفْ اهْلَهُ‏ . 🔽 - یعنی - سرت كلاه رفته و حقيقت بر تو اشتباه شده. *حق و باطل را با ميزان قدر و شخصيت افراد نمى‏ شود شناخت.* 🔽 اين صحيح نيست كه تو اول شخصيت هايى را مقياس قرار دهى و بعد حق و باطل را با اين مقياسها بسنجى : فلان چيز حق است چون فلان و فلان با آن موافقند و فلان چيز باطل است چون فلان و فلان با آن مخالف. 🔽 اشخاص نبايد مقياس حق و باطل قرار گيرند. *اين حق و باطل است كه بايد مقياس اشخاص و شخصيت آنان باشند.* *🔽 يعنى بايد حق‏ شناس و باطل‏ شناس باشى نه اشخاص و شخصيت‏ شناس؛* افراد را (خواه شخصيتهاى بزرگ و خواه شخصيتهاى كوچك) با حق مقايسه كنى، اگر با آن منطبق شدند شخصيتشان را بپذيرى و الّا نه. 🔽 اين، حرف - صیحیح - نيست كه آيا طلحه و زبير و عايشه ممكن است بر باطل باشند؟ 🔽 در اينجا على عليه السلام معيار حقيقت را خود حقيقت قرار داده است و روح تشيع نيز جز اين چيزى نيست. 🔽 در حقيقت فرقه شيعه مولود يك بينش مخصوص و اهميت دادن به اصول اسلامى است نه به افراد و اشخاص. *قهراً شيعيان اوليه مردمى منتقد و بت‏ شكن بار آمدند.* ▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (جاذبه و دافعه على عليه السلام)، ج‏16، ص: 309-307- با تلخیص و ویرایش - کانال شجره طیبه 🌷 @shajare_tayebe