حضرت مسلم علیهالسلام
#پست_شماره_۳
زن بار سیم گفت: سبحان الله. ای بنده خد برخیز خدا تو را عافیت دهد، نزد اهل خود رو که شایسته نیست تو را بر در سرای من نشینی و این کار را بر تو حلال نمیکنم.
مسلم برخاست و گفت: یا امة الله! مرا در این شهر خانه و عشیرتی نیست! آیا می توانی کار نیکی کنی و اجری ببری؟ شاید من تو را بعد از این پاداشی دهم.
گفت: ای بندهی خدا چه کنم؟
گفت: من مسلم بن عقیلام، این قوم به من دروغ گفتند و مرا فریب دادند و از مأمن خود بیرون آوردند.
زن گفت: تو مسلم بن عقیلی!؟
گفت: آری آری.
گفت: درآی!
پس مسلم به سرایی درآمد در خانه؛ یعنی اتاقی غیر اتاق آن زن
[سفره] گسترد و خوراک شام بر او عرضه کرد. مسلم، طعام نخواست.
اما پسر زن زود بیامد، مادر را دید بسیار در آن خانه رفت و آمد میکند.
او را گفت: در این اتاق چه کار داری؟ و هرچه پرسید، زن او را خبر نداد.
پسر الحاح کرد.
زن خبر بگفت؛ گفت: این راز را پوشیده دار و او را سوگندها داد.
پسر خاموش شد.
و در حبیبُ السیر گوید: با ابن اشعث سیصد مرد فرستاد و سوی آن خانه آمدند که مسلمبن عقیل بدانجا بود.
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها
#علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#وقایع_عاشورا
🏴کانال شاخه طوبی 🏴
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢