شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
‌ بسم الله الرحمن الرحیم محضر برادر بسیار عزیز و گرامم آقا سعید گل سلام علیکم! سلامی به بلندای آسمان‌ها و عمق اقیانوس‌ها از دوستی دور اما آشنا. از کسی که در کلاس‌های جبهه، درس چگونه زیستن را از تو آموخت. سعید جان! یک سال است که در نظرم هستی. نمی‌دانستم چگونه برایت نامه بنویسم. هر بار که قلم در دست می‌گرفتم واقعاً دست و پای خود را گم می‌کردم و این عبارت به ذهنم خطور می‌کرد که؛ مور ضعیفم به سلیمان چه بنویسم؟! و امروز پنجشنبه ۶۷/۱۲/۱۱ به خانه‌تان آمدم. داداش کوچکت در را باز کرد وقتی چهره‌اش را دیدم بیشتر به یاد تو افتادم. درود بر تو و بر همه سربازان به حق امام که صدای مظلومیتشان در ورای قرون بلند است. از مظلومیت فاطمه(س) و حسین(ع) گرفته تا امروز؛ همان فرزندانی که دیروز آماجگه سم ستوران بودند و امروز لگدکوب آهن‌ها و تانک و توپ‌ها هستند. فرزندان به حق مکتب توحید را می‌گویم؛ چون بهشتی، دستغیب و ... و دیگر فرزندان. آری برادرم! این فاطمه(س) است که هر روز انقلاب می‌کند و حتی امروز. اگر باور نداری دیروز و دیشب را به یادآور. دیروز انقلابمان را که به دست فرزندی از سلاله سادات نمونه بارزش آن پیرمرد در جماران و دیشب از عملیات، صدای یا فاطمه الزهرا(س) هنوز هم به گوش می‌رسد، هرچند که مظلومیتش آن را تحت شعاع قرار داده است. سعید جان! زکریا هستم که با تو سخن می‌گویم. دل کندن از تو حتی در نوشتن نامه برایم سخت است. الان که مشغول نوشتن این سطور هستم در نبش خیابان شهید کلانتری تکیه به دیوار خانه‌ای زدم. روبروی آن محوطه زمینی که دور آن را سیم کشیدند. گفتنی‌ها زیاد است اما فقط این نکته را هم بگویم که بعد از آن اتفاقی که در ماووت برایم افتاد که گویی من لیاقت و سعادت آن را نداشتم که در آن پهن دشت عشق و ایثار در جمع عاشقان باشم، مرا به تبریز اعزام کردند و از آنجا به خرم آباد رفتم. وقتی به خانه رفتم دست تقدیر به صورت دیگری ورق خورده بود و بعد از خودم اتفاقی برایم افتاده بود که دیگر نتوانستم به جبهه بیایم و خود را الان در پیشگاه خدا و امام و وجدان، خجالت (زده) می‌بینم که در امتحانی که خداوند فراروی این ملت قرار داد نتوانستم موفق شوم بیشتر از این مزاحم شما نمی‌شوم در ضمن به پشت کاغذ توجه کنید سعید تو را به خدا اگر به تهران آمدی حتماً سری به ما بزن چون هم من و هم سعید مانند زمین شور که تشنه آب است واقعاً تشنه دیدار تو هستیم. تهران خیابان انقلاب، خیابان حافظ، روبروی سفارت شوروی، جنب تالار فرهنگ، تربیت معلم شهید باهنر زکریا_سعید در ضمن حتماً نامه‌ای به آدرس بالا برایمان بنویس و اگر می‌توانی به آدرس زیر هم نامه‌ای برایمان بنویس؛ خرم آباد خیابان علوی ... به امید پیروزی اسلام بر کفر و نفاق جهانی زکریا ۶۷/۱۲/۱۱ از طرف سعید هم سلام می‌رسانم. دوباره تاکید می‌کنم که حتماً برایمان نامه بنویس و اگر به تهران آمدی به ما سر بزن. @shalamchekojaboodi