سلام وقت بخیر پنج‌شنبه و جمعه علیرغم تقارن با یلدا و مهمونی‌هاش، تمام ذهنم معطوف به سعید شاهدی بود و دائما یاد شهید در خاطرم موج می‌زد. جمعه دلگیری بود. هوای دخمه کردم. رفتم اونجا و تو اون فضای دلنشین بیاد سعید عزیز بودم. بعدشم یه زیارت عبدالعظیم(ع) با صفا، آخرشب قبل از خواب، از بس یاد شهید ذهنمو مشغول کرده بود رفتم سراغ منتخب مفاتیحی که پدر بزرگوار آقاسعید با دستان پرمهر خودشان در پایان مراسم سالگرد شهید هدیه داده‌بودند. همینطوری دلی به عشق سعید صفحه‌ای رو باز کردم، همینکه با عبارت ایهاالشهید در اول صفحه روبرو شدم حس کردم خود شهید واستاده داره لبخند میزنه و بهم دست میده، درجا کل حس گرفتگی و غم از دلم رفت و جاش رو به عشق سعید و گرمای محبتش داد. آره چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی که یکسر مهربانی دردسر بی با تمام وجودم حس کردم سعید داره مهربونی میکنه و میگه نه گاهی در خواب، بلکه در بیداری هم حواسم بهتون هست و میام سراغتون و مثلا نیمچه محبت اون روزای ما را کامل پاسخ میده❤ بنظرم در کل اون کتاب مفاتیح، صفحه‌ای که با کلمه ایها‌الشهید باز بشه خیلی به ندرت پیدا میشه، اونم لقب سیدالشهداء علیه‌السلام❤ @shalamchekojaboodi