💫آسودگی ما عدم ماست
ششمین شب عملیات کربلای پنج بود. جواد عابدی ترکش های زیادی در بدن داشت. همراه چند مجروح دیگر او را به عقب فرستادند. سه چهار شب گذشت وسط درگیری چشمم به جواد افتاد که با لباس بیمارستان و یک پاکت دارو خودش را به خط رسانده است.
از بیمارستان فرار کرده بود. می گفت: «وقتی تو که پیرمرد هستی داری این جا می جنگی؛ من چطور می توانم روی تخت بیمارستان، آسوده بخوابم!» همان شب جواد عابدی هم آسمانی شد.
شادی روح شهید جواد عابدی صلوات.
راوی: غلامحسین لنگرودی
📕زندگی به سبک شهدا، مهدی نقدی، ص139
@shamem_hoozoor