🖤در شب دفن دختر كوچک امام حسين (علیه‌السلام)، ام كلثوم آرام و قرار نداشت. با ناله و ندبه به دور خرابه مى‌گرديد. هرچه او را تسلّى مى‌دادند آرام نمى‌شد. از علّت اين بى‌قرارى پرسيدند. 😭گفت: شب گذشته، اين مظلومه، در سينه‌ من بود. چون بيدار شدم ديدم كه به شدّت گريه مى‌كند و آرام نمى‌گيرد. از سببش پرسيدم. گفت: عمّه جان! آيا در شهر، مانند من كسى يتيم و اسير مى‌باشد؟ عمّه جان! مگر اينها ما را مسلمان نمى‌دانند. به چه جهت به ما آب و نان نمى‌دهند و از آن مضايقه مى‌كنند؟ اين مصيبت مرا به گريه آورده و طاقت خوابيدن را ندارم.  ربانی خلخالی، علی، ستاره درخشان شام، ص۲۰۸. 🪴شمیم ظهور؛ نوجوانان فدایی فاطمه(س) 🆔 @Shamim_zohoor_ir