432 - بازار سیاه
❌امام صادق(ع) غلامى داشتند هزار دينار به او دادند تا براى تجارت به مصر برود.
🌀غلام كالا خريد و همراه بازرگانان ديگر به سوى مصر حركت كرد، نزديك مصر با كاروانى كه از مصر باز مى گشتند، رو به رو شدند ، از آنان پرس و جو کردند، مشخص شد کالایشان در مصر كمياب است و بازار خوبى دارد.
❌تجار کاروان با يكديگر پيمان بستند، متاع خودرا با سودى كمتر از صد در صد نفروشند.
🌀وقتى وارد مصر شدند، مطابق پيمان خود بازار سياه به وجود آوردند و كالا را كه جزء نيازمندي هاى عمومى هم بود به دو برابر قيمت خريد، فروختند.
❌غلام با هزار دينار سود خالص به مدينه بازگشت و با شادی و هیجان و افتخار به امام صادق (ع) تحویل داد و گفت:
🌀نیمی از این مبلغ، سود خالص است .
❌امام فرمود: بگو ببينم چگونه اين سود زیاد را بدست آوردى ؟
🌀غلام، ماجرا را به امام گفت .
❌◾️امام فرمود: سبحان الله! شما با ايجاد بازار سياه به زيان گروهى از مسلمین پیمان بسته اید !
🌀آنگاه نیمی از پول که همان اصل سرمایه بود را برداشت و فرمود: نیاز به سودی كه با بى انصافى بدست آمده ندارم .
⚔️سپس فرمود: با شمشير جنگيدن، از كسب حلال آسان تر است، به دست آوردن مال از راه حلال بسيار سخت و دشوار است.
🍃🌸🍃 بحار: ج 47، ص 59.